Presentation is loading. Please wait.

Presentation is loading. Please wait.

بسم الله الرحمن الرحیم دستگاه عصبی.

Similar presentations


Presentation on theme: "بسم الله الرحمن الرحیم دستگاه عصبی."— Presentation transcript:

1 بسم الله الرحمن الرحیم دستگاه عصبی

2 دستگاه عصبی سیستم عصبی یکی از سیستم های تنظیمی است که اطلاعات را از داخل یا خارج بدن دریافت می کند و آنها را پردازش کرده و ایمپالسهایی برای کنترل اعمال مختلف بدن ارسال می کند.

3 دستگاه عصبی

4 نورون نورونها، سلولهای سازنده ی سیستم عصبی هستند. که دارای قدرت تحریک پذیری و قدرت تولید امواج عصبی می باشند.

5 سلول هاي سيستم عصبي از نظر ظاهري هر نرون داراي چهارجزء است:
واحد عملي و ساختماني سيستم عصبي را سلول عصبي يا ) نرون مي نامند. نرونها براي دريافت و ارسال اطلاعات تخصص عمل پيدا كرده اند و به اندازه و شكل هاي مختلف موجود مي باشند از نظر ظاهري هر نرون داراي چهارجزء است: 1. جسم سلولي: كه به آن سوما (Soma يا پريكاريون نيز مي گويند. جسم سلولي شامل بخشي از سلول است كه هسته را در برمي گيرد و حاوي اجزاء سلولي مثل دستگاه گلژي، شبكه اندوپلاسمي و غيره است. : 2.دندريت ها(Dendrites) استطاله هاي نخ مانندي هستند كه از جسم سلولي نرون منشاء گرفته و به اطراف كشيده مي شوند و ضمن دور شدن از جسم سلولي باريك تر مي شوند . دندريت ها و جسم سلولي نرون نواحي اصلي دريافت اطلاعات مي باشند . غشاء اين نواحي داراي گيرنده هايي است كه به نروترانسميترهاي (ميانجي هاي عصبي) آزاد شده از سلولهاي مجاور پاسخ مي دهند. 3.اكسون: از جسم سلولي نرون منشاء مي گيرد و نقطه شروع آن تحت عنوان تپه اكسوني (Axonal Hillock) اطلاق مي شود. فاقد ميلين است و به آن قطعه ابتدايي اكسون، (Initial Segment) وبرخلاف دندر يت ها، محل ارسال اطلاعات است و معمولاً طويل تر و داراي سيتوپلاسمي حدود 1000 برابر بيشتر از جسم سلولي است. -4پايانه پيش سيناپسي :(Presynaptic Terminal) دربافت هدف، اكسون نرون به چندين انشعاب تقسيم شد ه كه هريك از آنها به يك پايانه تحت عنوان انتهاي پيش سيناپسي يا تكمه انتهايي ختم مي شوند .

6 اكسون ها ممكن است بدون ميلين يا داراي غلاف ميلين باشند
غلاف ميلين يك غلاف پروتئيني ليپيدي است كه دوراكسون پيچيده مي شود . در اعصاب محيطي يك سلول شوان غشاي خود ر ا تا 100 برابر در اطراف اكسون پيچيده و ميلين تشكيل مي دهد. در سيستم عصبي مركزي قسمت اعظم نرونها ميلين دار هستند كه عمدتاً توسط اليگودندروسيت ها ونه سلولهاي شوان ساخته مي شود. در سيستم عصبي علاوه بر نرونها، سلولهايي به نام نروگليا وجود دارد سلولهاي شوان و اليگودندروسيتها جزو سلولهاي گليا هستند كه در تشكيل ميلين دخالت دارند انواع مختلف ديگري از سلولهاي گليا وجود دارند كه به پشتيباني، تغذيه نرونها و حفظ غلظت مناسب يونها كمك مي كنند تعداد نورون ها در مغز انسان حدود 100 میلیارد است و تعداد نوروگلی ها چندین برابر تعداد نورون ها است

7 تقسيم بندي نرونها براساس نوع عملكرد به سه دسته تقسيم مي شوند:
- نرونهاي حسي يا نرونهاي آوران كه ايمپالس هاي حسي را از نواحي مختلف بدن مثل پوست و احشاء به مراكز مربوطه در مغز و نخاع منتقل مي كنند اين نرونها اغلب تك قطبي هستند. - نرونهاي حركتي يا نرونهاي وابران كه ايمپالس ها را از منتقل (effector) مغز و نخاع به بافتهاي عمل كننده مي كنند. اين نرونها معمولاً چند قطبي هستند. نرونهاي واسط يا اينترنرون (Interneuron) - ايمپالس هاي عصبي را از نرونهاي حسي به نرونهاي حركتي منتقل مي كنند و واسط بين قسمتهاي مختلف سيستم اعصاب هستند. اين نرونها معمولاً چند قطبي هستند

8 نورون ا ز نظر فیزیولوژی نورونها به سه دسته تقسیم می شوند:
نورونهای آوران ( حسی)؛ پیام را از محیط به سیستم عصبی مرکزی می برند. نورونهای وابران ( حرکتی)؛ سیگنال را از سیستم عصبی مرکزی به محیط می برند. نورونهای رابط؛ 90 درصد نورونها را تشکیل می دهند و ارتباط بین قسمت های مختلف سیستم عصبی را برقرار می کند.

9 نورون نورونها ار نظر شکل به سه دسته تقسیم می شوند؛
چند قطبی: که به شکل ستاره ای و هرمی عمدتا در نخاع و قشر مخ دیده می شوند. دو قطبی: دارای یک آکسون و یک دندریت هستند. در شبکه چشم، مخاط بویایی و مخچه دیده می شوند. یک قطبی: محل انشعاب آکسون و دندریت از جسم سلولی در یک نقطه است.

10 نرونها براين اساس شكل و ساختمان به سه دسته تقسيم مي شوند:
1. نرونهاي تك قطبي (Unipolar)كه فقط يك زائده از جسم سلولي آنها خارج مي شود)محل انشعاب دندريت واكسون از يك نقطه از جسم سلولي است ) مثل نرونهاي گانگليون ريشه خلفي نخاع. 2.نرونهاي دو قطبي كه دو زائده از دو نقطه مقابل جسم سلولي آنها خارج مي شود كه يكي از اين زوائد دندريت و ديگري اكسون است مثل نرونهاي شبكيه چشم. 3.نرونهاي چند قطبي كه محل انشعاب دندريت ها و اكسونها از چند نقطه جسم سلولي است مثل نرونهاي مغز و نخاع

11 نرون ها : نرونها داراي دو ويژگي مهم هستند:
خاصيت تحريك پذيري و انتقال موج تحريك عصبي

12 تارهای عصبی از نظر سرعت هدایت پیام عصبی به شکل زیر تقسیم بندی می شوند؛
نورون تارهای عصبی از نظر سرعت هدایت پیام عصبی به شکل زیر تقسیم بندی می شوند؛ تارهای نوع A: رشته قطور و میلین دار با سرعت زیاد هستند. رشته سوماتیک تارهای نوع B: رشته های نازک و میلین دار هستند. پیش عقده ای سمپاتیکی تارهای نوع C: رشته های نازک بدون میلین با سرعت کند هستند.

13

14 تعریف واژه پریکاریون: جسم سلولی نورونها را پریکاریون می گویند. اگر جسم سلولی در سیستم عصبی مرکزی باشد آنرا هسته و اگر خارج از آن باشد بنام گانگلیون می نامیم. آکسون و دندریت: زوائد کوتاه و و منشعب بعنوان دندریت شناخته شده و از نظر علمی آوران هستند و زوائد بلند آکسون می باشند و از نظر عملکردی وابران هستند. سیناپس: ارتباط بین دو نورون و یا یک نورون را با عضله سیناپس میگویند سیناپسها بصورت تحریکی یا مهاری عمل می کنند. گانگلیون: تجمع جسم سلولی نورونها را عقده یا گانگلیون می گویند که معمولا در خارج از CNS وجود دارد به استثنای هسته های قاعده ای.

15 تعریف واژه نوروترانسمیتر: مواد انتقال دهنده پیام عصبی که در وزیکولهای پایانه آکسونی ذخیره می شوند. نظیر استیل کولین، کاتکول آمین ها، دوپامین. بخش خاکستری: جسم سلولی نورونها و نوروگلیا ها هستند که یا بصورت یکپارچه ( قشر مخ و مخچه) و یا بصورت هسته های خاکستری دیده می شوند. بخش سفید: مجموع رشته های عصبی همراه با نوروگلیا ها را بخش سفید می گویند.

16 سلولهای پشتیبان بیش از 100 بیلیون نورون در سیستم عصبی مرکزی وجود دارد.
10 برابر تعداد نورونها سلولهای پشتیبان وجود دارد. اعمال فیزیولوژیکی سلولهای پشتیبان عبارتند از: محافظت فیزیکی و تغذیه ای سلولهای عصبی پوشش میلینی سلولهای نورونی دفع مواد زائد از محیط نورونها این سلولها بعنوان سلولهای نوروگلیا یا سلولهای نگهدارنده نیز مطرح هستند.

17 سلولهای پشتیبان سیستم عصبی مرکزی: Oligodendrocytes Astrocytes
Microglia Ependymal cells سیستم عصبی محیطی: Schwann cells Satellite cells

18 سلولهای پشتیبان غلاف میلین بر چندین آکسون ایجاد می کند.
Oligodendrocyte غلاف میلین بر چندین آکسون ایجاد می کند.

19 سلولهای پشتیبان Astrocytes تنظیم محیط خارج سلولی بخصوص میزان الکترولیتها را تنظیم می کنند. فراوانترین گلیاها محسوب می شوند.

20 سلولهای پشتیبان Microglia متحرک بوده و عمل فاگوسیت انجام می دهند.
Ependymal cells مایع مغزی نخاعی (CSF) ترشح می کنند. احتمالا بعنوان سلولهای بنیادی (Stem Cells) عصبی مطرح هستند. Satellite cells سلولهای عصبی را در داخل گانگلیون پشتیبانی می کند.

21 سلولهای پشتیبان

22 در سیستم عصبی محیطی غلاف میلین می سازد.
سلولهای پشتیبان Schwaan cells در سیستم عصبی محیطی غلاف میلین می سازد.

23 در سیستم عصبی محیطی غلاف میلین می سازد.
سلولهای پشتیبان Schwaan cells در سیستم عصبی محیطی غلاف میلین می سازد.

24 سیناپس

25

26 سیناپسها از نظر فیزیولوژیکی به دو گروه تقسیم می شوند.
سیناپس های الکتریکی: کانالهای پروتئینی هستند که ارتباط سیتوپلاسمی بین سلولهای مجاور را برقرار می کند. در عضلات قلب چنین سیناپسهایی یافت می شود سیناپسهای شیمیایی: در اعصاب دیده می شود و جریان یک طرفه ایجاد می کند.

27 سیناپسهای شیمیایی: در اعصاب دیده می شود و جریان یک طرفه ایجاد می کند.

28 نوروترانسمیتر 1. ریز ملکول: استیل کولین: می تواند با توجه به نوع رسپتور تحریکی یا مهاری باشد ولی در بیشتر بخشهای سیستم عصبی تحریکی است، کاهش استیل کولین سبب فراموشی و حواس پرتی و افزایش آن موجب اضطراب می شود. اسید امینه؛ الف- گاما آمینو بوتریک اسید (GABA): کاملا مهاری می باشد. ب- گلوتامات: کاملا تحریکی است و عامل مهمی در انتقال درد می باشد.

29 نوروترانسمیتر ترکیبات مونوآمینی؛ الف- نوراپی نفرین: می تواند تحریکی یا مهاری باشد ولی بر خلاف استیل کولین بیشتر خاصیت مهاری دارد. نوراپی نفرین نیز در تقویت حافظه موثر است. افزایش آن در مغز موجب بی خوابی و اضطراب می شود. ب- دو پامین: افزایش بیش از حد دوپامین منجر به شیزوفرنی می شود و کاهش آن بیماری پارکیسنون را ایجاد می کند.

30 نوروترانسمیتر ج- سرتونین: بیشتر نقش مهاری دارد. مهمترین نقش را در خواب و بیداری دارد. افزایش سرتونین باعث خواب می شود. 2- ترکیبات درشت ملکول = پلی پپتیدی؛ مانند: - ماده P: کاملا تحریکی است و عامل مهمی در انتقال درد مزمن می باشد. اوپیاتها

31

32 گیرنده

33 پتانسیل پس سیناپسی تحریکی

34 اگر پس از آزاد شدن واسطه ی شیمیای کانالهای سدیمی باز شود سیناپس تحریکی بوده در صورتیکه کانالهای پتاسیمی و کلر باز شوند سیناپس مهاری است.

35 اگر پس از آزاد شدن واسطه ی شیمیای کانالهای سدیمی باز شود پتانسیل پس سیناپسی تحریکی بوده در صورتیکه کانالهای پتاسیمی و کلر باز شوند پتانسیل پس سیناپسی مهاری است.

36 هیپوکسی فقط بمدت چند ثانیه می تواند موجب تحریک پذیری کامل نورونها شود.
انتقال سیناپسی آلکالوز تحریک پذیری نورونها را فوق العاده افزایش داده و باعث تشنج می شود در مقابل اسیدوز فعالیت نورونها را کاهش می دهد و منجر به اغمامی شود. هیپوکسی فقط بمدت چند ثانیه می تواند موجب تحریک پذیری کامل نورونها شود.

37 اگر يك نرون تحريك شود ممكن است دو تغيير در پتانسيل غشاء آن روي دهد:
اگر تحريك( الكتريكي، شيميايي يا مكانيكي) خفيف باشد،پتانسيل هاي موضعي یا الكتروتونيك ايجاد مي شود اما اگر تحريك قوي تر باشد و به حد آستانه برسد، پتانسيل عمل ايجاد ميشود كه به انتشار آن ايمپالس، يا سيگنال عصبي مي گويند

38 محل ارتباط بين دو نرون، سيناپس ناميده مي شود
سيناپس محلي است كه عمدتاً اكسون نرون پيش سيناپسي بر روي جسم سلولي، دندريتها يا اكسون يك نرون پس سيناپسي ختم مي شود دو نوع سيناپس در سيستم عصبي وجود دارد : سيناپس هاي الكتريكي و سيناپس هاي شيميايي. سيناپس هاي الكتريكي به ندرت در سيستم عصبي انسان يافت مي شوند. در اين حالت ارتباط بين دو نرون از طريق اتصالا ت شكافي برقرار مي شود اتصالات شكافي منافذ با مقاومت ناچيزي هستند كه يونها به آساني مي توانند از يك نرون به نرون ديگر جابجا شده و ايمپالس را منتقل كنند در اين نوع سيناپس، هدايت ايمپالس دو طرفه است و تأخير زماني وجود ندارد

39 سيناپس هاي شيميايي بخش عمده سيناپس هاي سيستم عصبي انسان را تشكيل مي دهند. در اين حالت بين دو نرون هيچ ارتباط آناتوميك وجود ندارد، بلكه فاصله اي درحدود آنگستروم بين دو نرون وجود دارد كه به آن شكاف سيناپسي(Synaptic Cleft) ميگويند. در يك سيناپس شيميايي، ايمپالس در اكسون نرون پيش سيناپسي ماده ميانجي را به شكاف سيناپسي آزاد مي كند كه بر روي نرون بعدي )نرون پس سيناپسي) اثر مي كند در انتهاي پيش سيناپسي تعداد زياد ميتوكندري و وزيكولهاي حاوي ميانجي وجود دارد از خصوصيات سيناپس هاي شيميايي، وجود تأخير زماني)به دليل آزاد شدن ميانجي و اثر كردن آن بر نرونهاي پس سيناپسي و (يك طرفه بودن جريان ايمپالس)از سمت نرون پيش سيناپسي به سمت نرون پس سيناپسي (است اين سيناپس ها مي توانند از نوع تحريكي يا مهاري باشند

40 سيناپس هاي شيميايي از نظر نوع ارتباط اجزاء با يكديگر به سه نوع تقسيم مي شوند :
اكسون به دندريت ياآكسودندرتيك (Axodendritic) اكسون به جسم سلولي يا كسوسوماتيك (Axosomatic) اكسون به اكسون (Axoaxonic) ، نوع اول سيناپس شيميايي در سيستم عصبي فراوانتر است

41 انتقال سيناپسي: هنگامي كه پتانسيل عمل به انتهاي پيش سيناپسي در نرون پيش سيناپسي رسيد، كلسيم از مايع خارج سلولي و از طريق كانالهاي كلسيمي وابسته به ولتاژ وارد انتهاي پيش سيناپسي مي شود در انتهاي پيش سيناپسي وزيكولهايي وجود دارند كه حاوي ميانجي هاي عصبي مي باشند . در حضور كلسيم، وزيكولها با غشاء پيش سيناپسي جوش خورده و ميانجي ها با پديده اگزوسيتوز به فضاي سيناپسي ترشح مي شوند

42 ميانجي ها به گيرنده هاي خود در سطح غشاء نرون پس سيناپسي متصل مي شوند و يك پاسخ فيزيولوژيك ايجاد مي كنند 1. اگر پاسخ ايجاد شده از نوع تحريكي باشد يك پتانسيل پس سيناپسي تحريكي EPSP يا (Excitatory Post Synaptic Potential) ايجاد خواهد شد پتانسيل پس سيناپسي تحريكي ناشي ازدپولاريزاسيون غشاي پس سيناپسي است اگر پتانسيل پس سيناپسي تحريكي بتواند پتانسيل نرون پس سيناپسي را به حد آستانه برساند ايجاد پتانسيل عمل مي كندامااگر پتانسيل پس سيناپسي تحريكي به اندازه كافي قوي نباشد كه پتانسيل استراحت نرون پس سيناپسي را به حد آستانه برساند، اصطلاحاً نرون پس سيناپسي تسهيل شده است. 2. اگر سيناپس از نوع مهاري باشد يك پتانسيل پس سيناپسي مهاري IPSPيا (Inhibitory Post Synaptic Potential) توليد خواهد شد

43 براي اينكه ها EPSP به حد آستانه برسد بايد جمع شدن EPSP صورت گيرد كه به دو شكل است:
جمع زماني (Temporal summation) موقعي اتفاق ميافتد كه تحريكات متوالي و پشت سرهم از انتهاي نرون پيش سيناپسي به نرون پس سيناپسي برسد و قبل از بين رفتن EPSP اوليه EPSP بعدي بوجود آمده و بر روي اولي قرار مي گيرد در نتيجه تغييرات ولتاژ نرون پس سيناپسي به شكل پلكاني افزايش مي يابد جمع فضايي (Spatial summation) انتهاهاي پيش سيناپسي چندين نرون هم زمان ميانجي هاي خود را آزاد كرده و هر یک ايجاد پتانسيل پس سيناپسي مي كنند. اینEPSP ها با هم جمع شده وهرگاه به اندازه كافي بزرگ باشد و به حد آستانه برسد، يك پتانسيل عمل ايجاد خواهد شد.

44 تحريكي يا مهاري بودن يك سيناپس به اثر ميانجي بر گيرنده هاي نرون پس سيناپسي بستگي دارد
اگر ميانجي پس از اتصال با گيرنده هاي پس سيناپسي سبب بازشدن كانالهاي سديمي شود، يك سيناپس تحريكي است و اگر كانالهاي پتاسيمي و كلري را باز كند،يك سيناپس مهاري خواهد بود برخي از گيرنده هاي ميانجي های عصبی، يک كانال يوني ميباشند برخي دیگراز گيرنده ها، داراي كانال يوني نميباشند اين دسته از گيرنده ها پس از اتصال ميانجي شيميايي اثرات خود را از طريق فعال كردن پروتئينهاي تنظيم كننده اي كه به پروتئين هاي G معروفند، اعمال مي كنند كه ادامه كار را يك پيك ثانويه در نرون پس سيناپسي دنبال مي كند پيك هاي ثانويه معمولاً اثرات خود را از طريق فعال سازي آنزیم ها ، ژن ها (پروتئين سازي) و يا از طريق كانالهاي يوني خاص به انجام مي رسانند

45 انجام اعمال مختلف در سيستم عصبي
احتياج به مجموعه اي از نرونها دارد كه با هم سيناپس برقرار كنند و اين سيناپس ها با يكديگر مدار نروني را تشكيل مي دهند كه زيربناي كليه اعمال عصبي است

46 اجتماعات نروني: همگرايي (Convergence) هرگاه چندين نرون پيش سيناپسي روی يك نرون پس سيناپسي سیناپس كنند مدار نروني را همگرا مي نامند اين نوع مدارها در تمركز و تقويت و جمع پذيري پیام ها موثر است واگرايي (Divergence) در اين حالت تعداد كمتري نرون پيش سيناپسي به تعداد بيشتري نرون پس سيناپسي پيام ارسال مي كنند. اين نوع مدار نروني منجر به پخش وگسترش پيام مي شود مثل دستوراتي كه از قشر مغز به قسمتهاي وسيعي از مناطق پايين تر ارسال مي شوند

47 مدار هاي نوساني: در اين نوع مدار، نرون پس سيناسي يك سيناپس برگشتي تحريكي بروي نرون قبلي) پيش سيناپسي( ايجاد كرده و باعث مي شود كه تحريك اولیه (سیگنال) چند بار در این مدار تكرار شود نتيجه اين كار تكرار و طولاني شدن پيام عصبي است كه خود يكي از مكانيسم هاي ايجاد حافظه كوتاه مدت است

48 شكل پذيري سيناپسي: تحريك مكرر نرونها سبب بروز تغييرات ساختماني وعملكردي در سيناپس ها مي شود كه به آن شكل پذيري سيناپسي مي گويند (Synaptic Plasticity) شكل پذيري سيناپسي به صورتهاي مختلف مثل: تقويت بعد از كزاز، تخليه الكتريكي متعاقب، حساس شدن، تقويت طولاني مدت و تضعيف طولاني مدت بروز مي كند شكل پذيري سيناپسي پايه ي روندهاي مهم مثل يادگيري وحافظه مي باشد تحريك مكرر نرونها اگر بيش از حد باشد مي تواند منجر به خستگي سيناپسي شود كه نرونها به طور موقت به خاطر از دست دادن ذخاير وزيكولي قادر به جواب دادن نيستند . اين حالت مي تواند نقش مؤثري در برخي حالات مثل خواب يا پايان حملات صرعي داشته باشد.

49 نوروترانسميترها در يك تقسيم بندي قديمي مواد ميانجي به دو دسته تحريكي و مهاري تقسيم بندي شده اند، اما همانگونه كه ملاحظه شد تحريكي يا مهاري بودن پاسخ يك سيناپي به وقايعي بستگي دارد كه در اثر عمل گيرنده در نورون پس سيناپسي اتفاق مي افتد نه نوع ماده ميانجي، لذا يك ميانجي كه در يك سيناپس تحريكي است مي تواند در سيناپس ديگري اثر مهاري داشته باشد، با اين وجود هنوز هم مواد ميانجي با توجه به اثرات غالبشان به فرم تحريكي يا مهاري شناخته مي شوند. نوروترانسميترها از نظر اندازه مولكولي و سرعت عملكرد به دو گروه تقسيم مي شوند: -1 ميانجي هاي كوچك وسريع العمل -2 ميانجي هاي بزرگ و كندعمل.

50 ميانجي هاي كوچك و سريع العمل تحت عنوان ميانجي هاي غير پپتيدي ناميده مي شوند و به چهار دسته تقسيم مي شوند الف( استيل كولين: در مناطق مختلفي از سيستم عصبي يافت مي شود مثل محل تماس عصبي-عضلاني،انتهاهاي پيش عقده اي سيستم عصبي اتونوم) سمپاتيك و پاراسمپاتيك(، انتهاهاي پس عقده اي پاراسمپاتيك. ب ( آمين ها: كه شامل دوپامين، اپينفرين، نور اپي نفرين، سروتونين و هيستامين است . نوراپي نفرين از انتهاي پس عقده اي اعصاب سمپاتيك آزاد مي شود و در هسته هاي لوكوس سرولئوس و ساقه مغز نيز وجود دارد سروتونين در هسته هاي خاصي از مغز از جمله هسته رافه مگنوس وجود دارد. هيستامين عمدتاً در هيپوتالاموس و ساير مناطق مغز يافت مي شود . دوپامين نيز در هسته هاي سیاه و قرمز و تگمنتوم مغز يافت مي شود. ج ( اسيدهاي آمينه: گليسين و گاما آمينوبوتيريك(GABA) جزو اسيدهاي آمينه مهاري هستند گليسين عمدتاً در نرونهاي نخاعي وجود دارد و GABA يك ميانجي مهاري در مخچه(پورکنژ)، قشر مغز و عقده هاي قاعده اي مغز است. گلوتامات و آسپارتات از جمله اسيدهاي آمينه تحريكي هستند كه در قسمتهاي مختلف مغز وجود دارند. د ( نيتريك اكسايد: نيتريك اكسايد در سيستم عصبي در نقاطي كه با حافظه سرو كار دارند وجود دارد.

51 ميانجي هاي بزرگ و كند عمل
به عنوان نوروپپتيد نيز ناميده مي شوند ممكن است از 2تا 140 اسيد آمينه داشته باشند اين گروه ممكن است به عنوان هورمون، ميانجي عصبي يا تعديل كننده عصبي عمل كنند در واقع بيشتر نروپپتيدها هورمون هايي هستند كه به داخل گردش خون آزاد شده و از طريق جريان خون به سلولهاي هدف مي رسند از جمله نروپپتيدها مي توان به اين ميانجي ها اشاره كرد: انكفالينها، ماده ي P ، كوله سيستوكينين، سوماتوستاتين، پپتيد وازواكتيو رود ه اي

52 مقايسه ي ميانجي هاي پپتيدي و غير پپتيدي
مشخصه ميانجي هاي پپتيدي / ميانجي هاي غير پپتيدي محل ساخت وبسته بندي شدن: جسم سلولي/ انتهاي پيشسيناپسي شكل ظاهري وزيكول: بزرگ و متراكم/ كوچك و روشن محل آزاد شدن: -/ شكاف سيناپسي استفاده مجدد از ماده ميانجي: ندارد/ دارد سرعت عمل: آهسته/ سريع

53 انواع فيبرهاي عصبي و مشخصات آنها
در يك تقسيم بندي، فيبرهاي عصبي به سه گروهA ، و Cتقسيم مي شوند گروه A به چهار زير گروه آلفا، بتا، گاما و دلتا تقسيم مي شود . فيبرهاي گروه B و A داراي ميلين هستند و فيبرهاي گروه C بدون ميلين هستند براي فيبرهاي حسي يك تقسيم بندي ديگر نيز ذكر شده است كه اساس نامگذاري آن اعداد لاتين مي باشد در اين تقسيم بندي فيبرهاي حسي به پنج گروه،Ia وIb و IIو III و IVتقسيم مي شوند

54

55 سيستم حسي سيستم حسي نقش تأمين اطلاعات ورودي به سيستم عصبي مركزي را برعهده دارد اين سيستم عمدتاً شامل گيرنده هاي حسي و نرونهايي است كه به آنها نرونهاي آوران مي گويند. اين نرونها اطلاعات را از محيط به سيستم عصبي مركزي منتقل مي كنند. گيرنده هاي حسي: گيرنده هاي حسي اطلاعات موجود در محيط داخل وخارج بدن را درك مي كنند. گيرندههاي حسي در واقع مبدلهايي هستند كه انرژي محرك را به پتانسيل عمل در نرون آوران حسي تبديل مي كنند گيرنده حسي ممكن است بخشي از يك نرون حسي و يا يك سلول تخصص عمل يافته باشد كه با نرون آوران ارتباط داشته و سبب توليد پتانسيل عمل در آن مي شود.

56 انواع گيرنده هاي حسي: گيرنده هاي حسي را براساس نوع انرژي محركي كه حساسيت بيشتري به آن دارند به چند دسته تقسيم مي كنند : -1 گيرنده هاي مكانيكي: به تغييرات مكانيكي بافت اطراف گيرنده حساس هستند مثل اجسام پاچيني براي تشخيص فشار، گيرنده هاي ارتعاش، گيرنده هاي مفصل. -2 گيرنده هاي حرارتي: به تغييرات دماي اطراف حساس هستند و شامل گيرنده هاي گرما و سرما هستند. 3گيرنده هاي درد: اين گيرنده ها به آسيب هاي بافتي كه از طرق مختلف فيزيكي يا شيميايي ايجاد شده باشند، حساس هستند چون درد عمدتاً به علت محركهاي بالقوه آسيب رسان ايجاد مي شود، به گيرنده هاي درد، گيرنده هاي آسيبي(Nociceptor) نيز مي گويند. - 4گيرنده هاي شيميايي: به مواد مختلف شيميايي حساس هستند مثل گيرنده هاي چشايي و بويايي. -5 گيرنده هاي الكترومغناطيسي: به محركهاي نوري پاسخ مي دهند مثل سلولهاي استوانه اي و مخروطي در شبكيه ي چشم.

57 معمولاً شدت تحريك در گيرنده هاي مختلف حسي به دو طريق به مراكز بالاتر مغزي گزارش مي شود:
يكي با افزايش فركانس پتانسيل عمل ها با افزايش تعداد نرونهايي كه را به مغز مي رسانند تفكيك و تشخيص انواع مختلف حسي وابسته به ناحيه اي از قشر مغز است كه اين پيام ها را دريافت مي كند

58 در يك تقسيم بندي ديگر، گيرنده هاي حسي به چهار گروه تقسيم مي شوند:
1- گيرنده هاي دور :(Telereceptor) كه با وقايعي در محيط خارجي بدن با يك فاصله روي مي دهند، سروكار دارند. 2-گيرنده هاي خارجي:(Extroreceptor) با محيط خارجي نزديك بدن در ارتباط هستند. 3- گيرنده هاي داخلي:(Interoreceptor) با محيط داخلي بدن سرو كار دارند. 4- گيرنده هاي پروپريرسپتيو:(Proprioceive) که با وضعيت بدن در فضا، ارتباط اندامها و وضعيت آنها با يكديگرسر و كار دارند

59 ويژگي های گيرنده هاي حسي:
الف)پتانسيل گيرنده: از خصوصيات مشترك تمام گيرنده هاي حسي اين است كه اگر توسط يك محرك مناسب تحريك شوند اين اثر را به شكل تغيير در پتانسيل غشاء) معمولاً از نوع دپولاريزاسيون(نشان مي دهند كه تحت عنوان پتانسيل گيرنده يا پتانسيل مولد (Generator Potential) ناميده مي شود دامنه پتانسيل گيرنده با قدرت محرك وارد شده به آن نسبت مستقيم دارد اگر پتانسيل گيرنده به حد آستانه برسد يك پتانسيل عمل بوجود مي آيد هرچه دامنه پتانسيل گيرنده از حد آستانه فراتر رود، فركانس پتانسيل عمل افزايش مي يابد.

60 ويژگي های گيرنده هاي حسي:
ب) سازش:(Adaptation) از ديگر ويژگي هاي گيرنده هاي حسي، پديده سازش يا تطابق است بدين معني كه اگر يك محرك به طور مداوم با شدت ثابت به گيرنده هاي حسي وارد شود، اگرچه گيرنده ها در ابتدا تعداد زيادي پتانسيل عمل صادر مي كنند ولي به تدريج و با گذشت زمان تعداد پتانسيل هاي عمل كاهش مي يابد . ميزان برقراري سازش با نوع گیرنده حسي تغيير مي كند براين اساس گيرنده به دو گروه تقسيم مي شوند: 1- گيرنده هاي فازيك :(Phasic) كه در پاسخ به يك محرك مداوم، فركانس پتانسيل عملهاي ارسالي به تدريج كم مي شود مثل اجسام پاچيني جهت تشخيص فشار 2- گيرنده هاي تونيك :(Tonic) به محرك هاي طولاني مدت به طور مكرر پاسخ مي دهند . مثل گيرنده هاي حرارت،گيرنده هاي دوك عضلاني سازش آهسته اين گيرنده ها براي فرد ارزشمند است.

61 ويژگي های گيرنده هاي حسي:
ج( حساسيت تفكيكي: هر گيرنده معمولاً به يك نوع محرك خاص بيشترين حساسيت را دارد و به ساير محركها معمولاً پاسخ مناسبي نمي دهد مثلاً سلولهاي استوانه اي و مخروطي چشم بيشترين حساسيت به نور را دارند، در حالي كه به ساير محركها در محدوده طبيعي هيچ پاسخي نمي دهند.

62 مكانيسم ايجاد پتانسيل گيرنده
بسته به نوع گيرنده، تحريك گيرنده سبب افزايش نفوذپذيري كانالهاي سديمي موجود در غشاء نرون آوران شده و پتانسيل گيرنده را دچار تغيير مي كند اين تغيير معمولاً در جهت دپولاريزاسيون روي ميدهد.اگر پتانسيل گيرنده به سطح آستانه برسد، پتانسيل عمل در نرون حسي ايجاد مي شود به تدريج كه شدت تحريك بيشتر شود پتانسيل گيرنده بزرگتر شده و فيبر حسي به طور تكراري پتانسيل عمل صادر مي كند

63 نخاع اطلاعات عصبي مربوط به تنه و اندامها را از طريق طناب نخاعي با محيط مبادله مي كند اطلاعات ورودي از طريق ريشه خلفي وارد نخاع مي شوند . جسم سلولي اين نرونها در عقده ريشه خلفي (Dorsal root Ganglion) قرار دارد ريشه قدامي اطلاعات خروجي را به طرف اندامهاي عضلات و غدد می فرستد

64

65 دو راه اصلي براي انتقال اطلاعات به قشر حسي پيكري مغز وجود دارد كه عبارتند از : 1. ستون خلفي ریل مياني 2. قدامي جانبي (نخاعي تالاموسي) اولين نروني كه سيگنال حسي را دريافت مي كند و به سمت مغز مي فرستد نرون رديف اول(first-order neuron) ناميده مي شود نرون رديف دوم در نخاع يا ساقه مغز وجود دارد و اطلاعات را از نرون اول گرفته و آنها را به تالاموس مي فرستد اكسون نرون دوم معمولاً قبل از ارسال اطلاعات به تالاموس خط وسط را قطع مي كند لذا اطلاعات حسي ارسال شده از يك سمت بدن، به سمت ديگر تالاموس منتقل مي شود نرون رديف سوم معمولاً در هسته هاي تالاموس است و اطلاعات را به سمت قشر مغز ارسال مي كند نرون رديف چهارم در ناحيه حسي مربوطه در قشر مغز وجود دارد.

66 راه ستون خلفي ریلسكوس مياني
اين راه، مسير انتقال حس هاي لمس ظريف، حس پروپريوسپتيو )درك فضايي موقعيت اندامها نسبت به يكديگر) ، فشار و ارتعاش است نرون اول كه نرون آوران است، سيگنالها را وارد شاخ خلفي نخاع مي كند . نرونها عمدتاً از نوع فيبرهاي بتا دويا نوع Aهستند. اين نرون (اول) در نخاع بدون هر گونه سيناپسي وارد ستون خلفي نخاع شده و در هسته هاي گراسيليس (Nucleus Gracilis) و كونئاتوس (Nucleus Cuneatus) در بصل النخاع سيناپس مي دهند. سپس نرون دوم از خط وسط عبور كرده و در ریل مياني به طرف تالامو س بالا مي رود . نرون دوم عمدتاً در هسته هاي شكمي قاعده اي تالاموس با نرون سوم سيناپس مي دهد سپس نرون سوم به قشر حسي پيكري مغز رفته و با نرونهاي چهارم در اين منطقه سيناپس برقرار مي كند

67 راه قدامي جانبي يا نخاعي تالاموسي (Spinothalamic)
اطلاعات حسي مربوط به درجه حرارت، درد، حس تماس و فشار )خام و غير دقيق(، قلقلك، خارش و حسهاي جنسي از اين مسير منتقل مي شوند اين نرونها عمدتاً از نوع -A دلتا و Cهستند. فيبرهاي اول اطلاعات حسي را وارد شاخ خلفي نخاع مي كند و در همانجا با نرون دوم) نرون رديفI و( IV در شاخ خلفي نخاع سيناپس مي كند. اكسون نرون دوم بلافاصله از خط وسط عبور كرده و به طرف مقابل نخاع مي رود از طريق مسير قدامي جانبي به بالا وبه سمت تالاموس مي رود. حس لمس عمدتاً از طريق راه تالاموسي قدامي و حس هاي درد و حرارت و ساير حس ها عمدتاٌ از طريق راه نخاعي تالاموسي جانبي به سمت بالا منتقل مي شوند . سپس نرون رديف دوم درهسته هاي شكمي قاعده اي و داخل تيغه اي تالاموس با نرون سوم سيناپس مي كنند و اكسون نرون سوم در قشر حسي پيكري مربوطه با نرون چهارم سيناپس مي دهد

68 اطلاعات فشار هم در مسير ریلسكوسي و هم در مسير قدامي جانبي سير مي كنند به همين دليل ضايعات وسيع مي تواند اين احساسات را به طور كامل از بين ببرد اما تفاوت اين دو مسير در اين است كه اطلاعات منتقل شده در راه قدامي - جانبي صرفاً با احساس هاي لمسي كلي بدون تعيين محل دقيق سروكار دارد در حالي كه اطلاعات منتقل شده در راه ریل داخلی با تعيين محل دقيق، طرح فضايي و زماني محرك لمسي در ارتباط است قسمت زيادي از اطلاعات پروپريوسپتيو نيز كه در راه ریل داخلی با بالا منتقل مي شود وارد مخچه شده كه در بحث مخچه به آن پرداخته خواهد شد. نخاع، بصل النخاع و سپس تالاموس ايستگاههايي هستند كه توانايي نسبي تفسير حس ها را دارند تالاموس تمامي حس ها بجز حس بويايي را دريافت مي كند و آنها را به قشر مغز ارسال مي كند و مي تواند بعضي حس ها را تفسير و آناليزكند، اما قشر حسي پيكري مغز مهمترين مركز پردازش وتفسير اطلاعات حسي است.

69 نواحي از قشر مغز كه اطلاعات حسي پيكري را از تالاموس دريافت مي كنند تحت عنوان قشر حسي پيكري(somatosensory cortex) ناميده ميشود اطلاعات حسي پيكري پس از ورود به تالاموس به دو ناحيه ي حسي پيكري در قشر مغز ميروند كه عبارتند از : ناحيه حسي (SI) I و ناحيه حسي پيكري دو . هر دو ناحيه حسي پيكري در شكنج پشت شيار مركزي (شيار سيلويوس) قرار دارند ناحيه حسي (SI) در لبه ي فوقاني دو نيمكره ي مغزي قرار دارد برودمن بافت شناسي است كه براساس خصوصيات بافت شناسي، قشر مغز را به نواحي مختلفي تقسيم كرده است . براساس تقسيم بندي برودمن، SI با نواحي 2 ،1 و 3 برودمن منطبق است. در SI ناحيه تمام ابعاد شيئي، گرمي، سردي، نرمي و سفتي آن شناسايي ميشود اطلاعات حسي به طور منظم ازطريق تالاموس وارد ناحيه طول شكنج پشت شيار مركزي شده ودر SI قرار مي گيرند به طوري كه اطلاعات مربوط به پاها در قسمت فوقاني ناحيه واطلاعات مربوط به سر در قسمت پايين اين شكنج SI قرار مي گيرد

70 قشر حسي-پيكري علاوه بر موضع دقيق قسمتهاي مختلف بدن در ناحيه ي SI وسعت هر قسمت نيز متناسب با تعداد گيرنده هاي آن است اگر نواحي مختلف مشخص شده در قشر مغز را به هم وصل كنيم تصوير آدمكي (Sensory Homunculus)بدست مي آيد كه با تعداد گيرنده هاي محيطي و ناحيه پذيراي قشري متناسب است لذا ناحيه صورت و انگشتان دست كه گيرنده هاي بيشتري دارند داراي وسعت بيشتر و نواحي تنه وسعت كمتري از قشر مغز را به خود اختصاص مي دهند.

71 از خصوصيات قشرپيكري شكل پذيري آن است
به عبارت ديگر نواحي حسي ثابت و غير قابل تغيير نيستند به عنوان مثال اگر يك انگشت دست قطع شود تصوير قشري انگشتان مجاور، ناحيه حسي قشري انگشت قطع شده را اشغال كرده و گسترش مي يابند در ناحيه حسي- پيكري دو نيز اگرچه نقاط مختلف بدن تصوير مي شود ولي به كاملي ناحيه SI نيست تخريب ناحيه SI سبب اختلال در حس وضعيتي و توانايي در تميز اندازه و شكل اشياء مي شود تخريب ناحيه Sدوسبب اختلال دريادگيري بر مبناي تميز لمسي مي شود.

72 فيزيولوژي درد احساس درد يك مكانيسم دفاعي است كه انسان را در برابر يك آسيب بافتي آگاه مي سازد گيرنده هاي درد(Nociceptor) انتهاهاي عصبي برهنه اي (Free Nerve Ending) هستند كه تقريباً در تمام بافتهاي بدن يافت مي شوند. فيبرهاي انتقال دهنده حس درد به سيستم عصبي مركزي از دو نوع: دلتا (A قطر 2-5 ميكرون و سرعت هدايت متر در ثانيه و فيبرهاي بدون ميلين C با قطر 0 /41 ميكرون و سرعت 2-0/ 2 متر در ثانيه تشكيل شده است اگرچه گيرنده هاي درد، اختصاصي هستند اما محرك مناسب براي تحريك گيرنده هاي درد اختصاصي نيستند و گيرنده هاي درد توسط انواع محركهاي قوي تحريك مي شوند؛ مثلاً گيرنده هاي درد به گرما، محركهاي الكتريكي، مكانيكي و يا شيميايي پاسخ مي دهند بخش هايي از بدن به درد حساس نيستند مثل پارانشيم مغز، پارانشيم كبد و حبابچه هاي ريوي.

73 انواع درد دو نوع فيبر عصبي انتقال دهنده درد وجود دارد : درد سريع ودرد آهسته درد سريع يا حاد سريعاً ايجاد مي شود و محل آن محدود و مشخص است ولي درد آهسته بعد از يك ثانيه بوجود مي آيد و احساس آن مبهم، منتشر و ناخوشايند است . سيگنالهاي درد سريع از طريق فيبرهاي Aدلتا و در مورد درد آهسته از طريق فيبرهاي C منتقل مي شود.

74 مسير عصبي انتقال درد: درد از طريق جانبي به مراكز بالاتر مغز منتقل مي شود . بخش جانبي از دو قسمت نئواسپينوتالاميك و پالئواسپينوتالاميك تشكيل شده است مسير نئواسپينوتالاميك ازفيبرهاي -A دلتا تشكيل شده و درد سريع را منتقل مي كند در حالي كه مسيرپالئواسپينوتالاميك از فيبرهاي نوع C تشكيل شده و درد آهسته را منتقل مي كند.

75 درد راجعه يا انتشاري گاهي اوقات آسيب به احشاء بدن ايجاد دردهايي مي كند كه در خود اندام احساس نمي شود بلكه در اندامي كه در نقطه ديگري از بدن قرار دارد حس مي شود . اين نوع دردها را، درد راجعه يا Referral pain مي گويند مثال مهم از دردهاي راجعه، درد ايسكمي قلبي است كه به بخش داخلي دست چپ انتشار مي يابد يا دردهاي ديافراگم كه به شانه و گردن تير مي كشد ارجاع درد معمولاً به ناحيه اي صورت مي گيرد كه از نظر جنيني با احشاء مورد نظر، از يك قطعه يا درماتوم بوجودآمده باشند. اين اصل موسوم به قاعده درماتومي است . به همين دليل قلب و دست داراي يك منشاء قطعه واحد هستند و يا چون ديافراگم از ناحيه گردن جنيني بوجود آمده است، درد ناحيه ديافراگم به گردن و شانه ارجاع داده مي شود. براساس يك مكانيسم ديگر، فيبرهاي درد احشايي در هنگام ورود به نخاع بر روي فيبرهايي متقارب مي شوند كه درد بخش هاي سطحي بدن را به مناطق بالاتر منتقل مي كنند. به اين مكانيسم، همگرايي (convergence) مي گويند از آنجايي كه دردهاي سطحي يا پيكري شايعتر از دردهاي احشايي هستند و قشر مغز نيز تصوير واضحي از احشاء بدن ندارد، لذا درد به ناحيه پيكري مربوطه ارجاع داده مي شود.

76 مكانيسم مهار درد با مكانيسم هاي متعددي مي توان درد را مهار كرد . بطور فيزيولوژيك نيز درد با مكانيسم هاي متفاوتي مهار ميگردد. سيستم هاي ضد دردي مغز و نخاع با ايجاد مهار سيناپسي انتقال درد را مهار مي كنند . در خلف نخاع، هسته سجاف(Nucleus Raphe Magnu و ماده خاكستري دور قنات سيلويوس(PAG) سيستم هاي خاصي وجود دارند كه در هنگام ايجاد درد و فشار هاي بدني مثل تمرينات سخت تركيبات شبه مورفيني مانند انكفالينها و دينورفين در اين محل ها آزاد مي شوند كه اين مواد همانند مورفين از آزاد شدن مادهP كه ميانجي اصلي انتقال درد است جلوگيري مي كنند و به اين ترتيب انتقال سيناپسي درد مهار مي شود

77 استفاده از تركيبات خارجي
علاوه بر مهار طبيعي درد، با استفاده از تركيبات خارجي مثل مخدر ها نيز مي توان از آزاد شدن ماده Pجلوگيري كرد اما متاسفانه اشكال عمده اينگونه ضد دردها وابستگي و اعتياد نسبت به آنهاست و هم چنين با تكرار مصرف اين داروها ميزان اثر بخشي آنها بخاطر پديده تحمل كاهش مي يابد موادي مانند آسپرين اثر مواد دردزايي راكه در اثر ضايعه توليد مي شوند كاهش مي دهند . اين مواد دردزا مثل پروستاگلاندينها، برادي كينين، سروتونين و چند ماده ديگر پس از تخريب بافتي در بافت آسيب د يده محل ضايعه توليد مي شوند و درد را ايجاد مي كنند در مجموع تمام مكانيسم هاي فوق در تعديل درد نقش دارند نه در مهار كامل درد چون درد در واقع يك مكانيسم هشداري در بدن است و وجود آن ضرورت تشخيصي دارد.

78 حس حرارت گيرنده هاي حس حرارت از نوع انتهاي آزاد هستند واطلاعات خود را از طريق فيبرهاي نوع C يا-Aدلتا منتقل مي كنند دو نوع گيرنده حرارت وجود دارد : گيرنده هاي گرما و گيرنده هاي سرما فيبرهاي آوران گرما عمدتاً از نوع C وفيبرهاي آوران سرما از هر دو نوع C و-Aدلتا هستند مسير انتقال حرارت از طريق جانبي مسير قد امي است اگر تغييرات حرارت شديد باشد به طوري كه سبب آسيب بافتي شود، احساس گرما يا سرما به درد تبديل مي گردد.

79

80

81

82

83 Slowly Adapting Receptors Detect Continuous Stimulus
Strength-The "Tonic" Receptors. Slowly adapting receptors continue to transmit impulses to the brain as long as the stimulus is present (or at least for many minutes or hours). Therefore, they keep the brain constantly apprised of the status of the body and its relation to its surroundings. For instance, impulses from the muscle spindles and Golgi tendon apparatuses allow the nervous system to know the status of muscle contraction and load on the muscle tendon at each instant. Other slowly adapting receptors include (1) receptors of the macula in the vestibular apparatus, (2) pain receptors, (3) baroreceptors of the arterial tree, and (4) chemoreceptors of the carotid and aortic bodies. Because the slowly adapting receptors can continue to transmit information for many hours, they are called tonic receptors.

84 Rapidly Adapting Receptors Detect Change in Stimulus
Strength-The "Rate Receptors," "Movement Receptors," or "Phasic Receptors." Receptors that adapt rapidly cannot be used to transmit a continuous signal because these receptors are stimulated only when the stimulus strength changes. Yet they react strongly while a change is actually taking place. Therefore, these receptors are called rate receptors, movement receptors, or phasic receptors. Thus, in the case of the pacinian corpuscle, sudden pressure applied to the tissue excites this receptor for a few milliseconds, and then its excitation is over even though the pressure continues. But later, it transmits a signal again when the pressure is released. In other words, the pacinian corpuscle is exceedingly important in apprising the nervous system of rapid tissue deformations, but it is useless for transmitting information about constant conditions in the body.

85

86

87 راههای حسی اعصاب حسی در عقده های نخاعی در خارج از نخاع و در ریشه خلفی واقع شده اند، رشته های عصبی از راه ریشه های خلفی وارد نخاع می شوند و در ستون خلفی ماده سفید به طرف پیاز مغز تیره حرکت می کنند در بصل النخاع با یک عصب دوم سیناپس داده و بطرف مقابل بدن می روند و به تالاموس می رسند در تالاموس یک نورون سوم اطلاعات حسی را به قشر حسی در سطح خارجی مغز ارسال می کند.

88 Dorsal Column-Medial Lemniscal System
1. Touch sensations requiring a high degree of localization of the stimulus 2. Touch sensations requiring transmission of fine gradations of intensity 3. Phasic sensations, such as vibratory sensations 4. Sensations that signal movement against the skin 5. Position sensations from the joints 6. Pressure sensations having to do with fine degrees of judgment of pressure intensity

89

90

91 Anterolateral System 1. Pain
2. Thermal sensations, including both warmth and cold sensations 3. Crude touch and pressure sensations capable only of crude localizing ability on the surface of the body 4. Tickle and itch sensations 5. Sexual sensations

92

93 راههای حسی Anterolateral System : ابتدا نورون اول از قسمت خلف نخاع وارد ماده خاکستری نخاع شده و سپس در شاخ خلفی نخاع نورون دوم شروع شده که بلافاصله از خط وسط عبور کرده و به طرف مقابل نخاع می رود و از طریق مسیر ماده سفید وارد مسیر Anterolateral شده و به طرف تالاموس سیر می کند تا از تالاموس به قشر حسی برسد. Dorsal Column System : این مسیر نیز شامل سه نورون است، نورون اول از طریق شاخ خلفی وارد نخاع شده ولی بدون تقاطع تا بصل النخاع پیش می رود، در بصل النخاع نورون اول با نورون دوم سیناس تشکیل می دهد و بعد از آن عمل تقاطع صورت می گیرد نورون دوم در تالاموس با نورون سوم سیناپس حاصل می کند و سپس به کورتکس حسی می رود.

94

95 راههای حسی عمل پردازش سیگنالهای حسی در مسیر به طرف بالا انجام می گیرد و هرچه به سمت بالا می رویم این پردازش جامع تر و دقیق تر می شود. در نخاع مختصری تفسیر و آنالیز می شود. در بصل النخاع بدلیل وجود هسته های مهم حرکتی تفسیر خیلی زیادی برای حس ها صورت نمی گیرد. در تالاموس حس های حرارت و فشار مورد بررسی قرار می گیرند. کلیه حواس غیر از حس بویایی از تالاموس عبور کرده و به قشر مغز می روند. در قشر حسی پردازش نهایی و دقیق حواس صورت می گیرد.

96

97

98 قشر حسی قشر حسی به دو ناحیه تقسیم می شود:
ناحیه 1 ( اولیه): این ناحیه در پشت شیار مرکزی در لوب پاریتال قرار دارد. تفسیر گرمی، سردی، نرمی، سفتی در این ناحیه شناسایی می شود نواحی ای از بدن که عصب دهی بیشتری دارند وسعت ناحیه اشغال شده در مغز برای آن عضو بیشتر و عضو حساس تر خواهد بود. ناحیه 2 ( ثانویه): از قستهای مختلف مغز از جمله تالاموس، ناحیه ی اولیه، نواحی بینایی و شنوایی پیام دریافت می کند و تفسیر و تحلیل و آنالیز انجام می شود و آن حس اولیه خام و ابتدایی که در ناحیه اولیه ادراک شده کاملا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

99

100

101 بطور کلی رسپتور های را می توان به شکل زیر تقسیم بندی کرد؛
رسپتورهای مکانیکی: گیرنده فشار،ارتعاش رسپتورهای حرارتی: گیرنده ی سرما و گیرنده ی گرما رسپتورهای درد رسپتورهای حساس به نور: در شبکیه رسپتورهای شیمیایی : گیرنده های چشایی و بویایی

102

103

104 اعصاب حسی سیستم حسی ما را قادر به درک کلیه حوادث و اتفاقات بیرونی و همچنین درک وضیعت اعضا و احشا درون خود می سازد، از دیدگاه کلی دو نوع حس داریم: حس ویژه: یک محرک، مخصوص یک نوع گیرنده است مثل بینایی و شنوایی. حس عمومی: یک محرک تعداد زیادی رسپتور را تحریک می کند مثل حس مکانیکی، حرارتی و درد.

105 اعصاب حسی حس پروپریوسپتو هم تعادل و هم رابطه اندامها و موقعیت آنها را نسبت به هم درک می کند بخشی از این حس اختصاصی است و رسپتورهای آن در مجاری نیم دایره ای گوش داخلی قرار دارد و بخشی نیز کلی و عمومی است و در مفاصل عضلات و تاندونها واقع شده است. حس حرارت: شامل دو حس سرما و گرما است. رسپتورهای سرما در سطح بدن بیشتر از رسپتورهای گرما می باشد. از 28 درجه به پایین احساس سرما و از 32 درجه به بالا احساس گرما به وجود می آید. حس های سرما و گرما سریعا به شرایط جدید سازگاری پیدا می کنند.

106 حس درد: یک مکانیسم دفاعی در بدن است.
کلیه گیرنده های درد انتهای عصبی آزاد دارند. گیرنده های درد سازش و تطابق ندارند و ممکن است با تداوم تحریک شدت درد افزایش یابد. ( Hyperalgesia ) درد توسط سه نوع محرک مکانیکی، حرارتی و شیمیایی القاء می شود. یکی از مهمترین محرکهای شیمیایی برادی کینین می باشد. سایر مواد شیمیایی عبارتند از: سروتونین، هیستامین، یون پتاسیم، اسیدها، استیل کولین و آنزیمهای پروتئولیتیک و . . . ایسکمی و اسپاسم عضلانی نیز از علل شایع درد هستند.

107 اعصاب حسی تقسیمات مختلفی برای درد وجود دارد و بطور عمده به شکل زیر است: درد سریع ( درد تیز، گزشی، سوزنی، حاد و الکتریکی ): با سرعت 0/1 ثانیه حس توسط فیبرهای نوع A دلتا انتقال می یابد. تعیین دقیق موضع درد امکان پذیر است. میانجی عصبی آن گلوتامات است. دردهای سریع و سوزنی در قشر مغز تفسیر می شوند. درد آهسته ( درد سوزشی، مبهم، ضربان دار، تهوع آور و مزمن ):بعد 1 ثانیه توسط فیبرهای کوچک نوع C انتقال می یابد. تعیین دقیق موضع درد امکان پذیر نیست. میانجی عصبی آن ماده P است. دردهای سوزشی در ساقه مغز منتشر می شوند.

108

109

110 اعصاب حسی سیستم سرکوب کننده درد:
ترکیباتی نظیر انکفالین که بطور طبیعی در بدن سنتز می شود، می تواند درد را تخفیف دهد. مورفین با جلوگیری از ترشح مادهp و آسپرین با مهار پروستاگلندین ها، برادی کینین ها و سرتونین می توانند درد را کاهش دهند. تا کنون 12 ماده شبه افیونی در نقاط مختلف سیستم عصبی یافت شده است. مهار انتقال درد بوسیله سیگنالهای عصبی تماسی امکان پذیر است. (مالش موضع درد از شدت درد می کاهد.) پارانشیم کبد و حبابچه های ریه نسبت به هر نوع دردی غیر حساس هستند.

111

112 اعصاب حسی کلیه دردهایی که در سطح بدن بوجود می آیند دردهای سوماتیک سطحی نامیده می شوند. دردهایی که در استخوانها، عضلات و مفاصل بوجود می آیند از جمله دردهای عمقی سوماتیکی می باشند. دردهای احشایی دردهایی هستند که در احشای قفسه صدری و حفره شکمی بوجود می آیند. گاهی درد از نقطه ای از بدن به نقطه دیگر انتشار پیدا می کند که بیشتر در قلمرو احشاء بوجود می آید اینگونه دردها را دردهای انتشاری یا راجعه خوانده می شوند. درد قلب گردن و قسمت فوقانی قفسه سینه درد معده اپیگاستر قدامی در بالای ناف

113 گاهی درد از نقطه ای از بدن به نقطه دیگر انتشار پیدا می کند که بیشتر در قلمرو احشاء بوجود می آید اینگونه دردها را دردهای انتشاری یا راجعه خوانده می شوند.

114 درد رجوعی

115

116 سر درد نوعی درد رجوعی از تشکیلات عمقی به سطح سر است.

117 نخاع کلیه فرامین حرکتی از مراکز عصبی بالاتر از طریق ماده ی سفید نخاع گذشته و به عضلات مر بوط ختم می شود، از طرفی بخش خاکستری نخاع بعنوان یک مرکز عصبی در تنظیم رفلکسهای نخاعی نقش دارد. نورونهای حرکتی از بخش قدامی نخاع خارج می شوند و به عضله مربوطه می روند. نورون های حسی از بخش خلفی نخاع وارد نخاع می شوند و نورونهای رابط در ماده خاکستری نخاع مستقر هستند. از دیدگاه کلی سه نوع راه و مسیر عصبی در نخاع دیده می شود که عبارتند از؛ راههای نزولی( حرکتی) راههای صعودی( حسی) راههای بین سگمانی( ارتباطی).

118 نخاع نخاع، مرکز بسیاری از رفلکسهای عصبی می باشد
در صورتیکه بین نورون آوران و وابران، نورون واسطه ای وجود داشته باشد رفلکس را پلی سیناپتیک و اگر نورون واسطه ای وجود نداشته باشد رفلکس مونوسیناپتیک می گویند.

119 Spinal Cord level We often think of the spinal cord as being only a conduit for signals from the periphery of the body to the brain, or in the opposite direction from the brain back to the body. This is far from the truth. Even after the spinal cord has been cut in the high neck region, many highly organized spinal cord functions still occur. For instance, neuronal circuits in the cord can cause (1) walking movements, (2) reflexes that withdraw portions of the body from painful objects, (3) reflexes that stiffen the legs to support the body against gravity, and (4) reflexes that control local blood vessels, gastrointestinal movements, or urinary excretion. In fact, the upper levels of the nervous system often operate not by sending signals directly to the periphery of the body but by sending signals to the control centers of the cord, simply "commanding" the cord centers to perform their functions.

120 ساقه مغز در این قسمت بصل النخاع، مخچه و قسمتی از هیپوتالاموس قرار دارد. در ساقه مغز تعدادی هسته های حرکتی وجود دارد که بعضی ارادی و بعضی غیر ارادی هستند مانند مراکز تنفس، گوارش، قلب و گردش خون. همچنین سیستم حرکتی نگاه دارنده یا motor hold system در ساقه مغز واقع شده است. که شامل هسته قرمز، سیستم مشبک، وسیتبولار (دهلیزی) می باشد. راههای حرکتی از ساقه مغز به نخاع می روند.

121 سیستم مشبک (Reticular Formation)
یک سیستم عمومی برای کنترل سطح فعالیت مغز است. سیستم مشبک اطلاعات را جهت ورود به مراکز بالاتر غربال می کند و اجازه نمی دهد هر گونه اطلاعاتی به طرف مراکز بالاتر عصبی انتقال یابد و سیگناهای باارزشتر و مهم تر و حیاتی را انتقال می دهد. سیستم مشبک نقش بسیار موثری در ارتباط با خواب و بیداری دارد و در مواقعی که سیستم خسته است شخص به خواب می رود.

122

123 سیستم مشبک (Reticular Formation)
سطح فعالیت مغز توسط سیگنالهای حسی تعیین می گردد. سیگنالهای درد سطح فعالیت مغز را افزایش می دهند. کنترل نوروهورمونی فعالیتهای مغز: سیستم نوراپینفرینی تحریک سیستم سروتونینی مهاری سیستم دوپامینی تحریک و مهار

124 اعمال متعالی مغز در بخشهایی از مغز اطلاعات مورد ارزیابی قرار گرفته و اعمال تفسیری انجام می گیرد و واژه هایی همچون تفکر، غم و اندوه، شادی، هم نوع دوستی و ... معنی می یابد.

125 سیستم لیمبیک از بخشهای مختلفی تشکیل یافته است که عبارتند از ؛ هیپوکامپ ، تالاموس ، هیپوتالاموس ، سپتوم ، هسته های آمیگدال و سینگولار

126 سیستم لیمبیک

127 سیستم لیمبیک هر کدام از بخشهای لیمبیک برای عمل خاصی سازماندهی شده اند که بطور خلاصه عبارتند از : آمیگدال – اعمالی از قبیل غضب ، هجوم ، فرار ، جنگ و یاد گیری هیپو کامپ - حافظه کوتاه مدت و یادگیری سپتوم – لذت و مسایل جنسی هیپو تالاموس – ترس ، فرار ، خشم ، لذت، تعجب ، جایگاهی که حالات را به شکل ظاهری بروز می دهد . سینگولار – شعور و شخصیت تالاموس – جایگاه عبور اطلاعات و به میزان کم در یادگیری و شعور دخالت دارد .

128

129 سیستم لیمبیک جایگاه اعمال عاطفی و احساسی، غریزه ای و ذاتی است و به طور کلی اعمال این سیستم به صورت تنبیهی و تشویقی تقسیم می شود البته منطقه تنبیهی 7⁄ 1 کل منطقه ی تشویقی است این سیستم انسان را قادر می سازد کارها را حتی اگر بر خلاف میل و احساسشان باشد با اندیشه و تفکر برنامه ریزی کرده و انجام دهند .

130 هیپوتالاموس هیپوتالاموس بعنوان محل کنترل برای سیستم لیمبیک مطرح است.
مرکز تنظیم دستگاه قلبی-عروقی مرکز تنظیم دمای بدن مرکز تنظیم آب بدن ( مرکز تشنگی و کنترل دفع آب از ادرار ) تنظیم انقباضات رحمی و خروج شیر از پستان مادر تنظیم لوله گوارش و تغذیه ( مرکز سیری و گرسنگی ) کنترل ترشحات غدد درون ریز اعمال رفتاری از قبیل خشم و ستیز، ترس و تنبیه و میل جنسی

131 نیمکره های مغز نیمکره های مغز اعمال پیچیده ای انجام می دهند و بطور کلی اعمالی از قبیل حل مسایل ریاضی ، منطق، شخصیت اجتماعی و تفکر را به نیمکره چپ نسبت می دهند و موضوعاتی نظیر ادبیات ، شعر ، هنر را به نیمکره راست نسبت می دهند . و نیمکره ای که مرکز تکلم در آن باشد بعنوان نیمکره غالب در نظر گرفته می شود. 90 درصد افراد جامعه در نیمکره چپ غالب هستند و با دست راست کارهایشان را انجام می دهند.

132 نیمکره های مغز تکلم: عمل تکلم از همکاری و ارتباط نزدیک دو ناحیه تفسیری و حرکتی تحت عناوین بروکا و ورنیکه بوجود می آید. بینایی: تفسیر اطلاعات مربوط به بینایی در لوب آهیانه خلفی و بلافاصله در عقب ورنیکه انجام می گیرد ( شکنج زاویه ای ) تخریب این ناحیه سبب دیس لکسی یا کوری کلمات می گردد.

133 نیمکره های مغز

134 یاد گیری فرآیند پیچیده ای است که نواحی مختلف مغز در آن در گیر می باشد یادگیری مراتب مختلفی دارد بعنوان مثال؛ عادت کردن به یک موضوع و یا حساس شدن به آن نوعی یادگیری محسوب می شود در یادگیریهای مراتب بالاتر جاندار ارتباطی بین یک محرک با محرک دیگر برقرار می کند . حافظه توانایی به یاد آوردن تجربیات گذشته در سطح خودآگاه یا ناخودآگاه است و بطور کلی به 2-3 دسته تقسیم می شود ؛ 1- حافظه کوتاه مدت ( چند ثانیه تا چند دقیقه ) – تغییرات سیناپسی 2- حافظه بلند مدت بینابینی ( چند روز تا چند هفته )- تغییرات شیمیایی و فیزیکی موقت 3- حافظه بلند مدت ( سالها حتی تا آخر عمر )- تغییرات ساختاری واقعی

135

136 حافظه حافظه توسط تغییرات توانایی انتقال سیناپسی از یک نورون به نورون دیگر در نتیجه فعالیت عصبی قبلی ایجاد می شود که متعاقب آن مسیرهای جدید ایجاد شده و یا مسیرهای قبلی تسهیل می شود. مغز انسان اطلاعاتی را که بی اهمیت هستند نادیده می گیرد و این امر از مهار مسیرهای سیناپسی برای این نوع اطلاعات ناشی می شود و این اثر را عادت می نامیم در حقیقت عادت نوعی حافظه منفی است. با تکرار و استمرار اطلاعات مربوط به حافظه کوتاه مدت در حافظه بلند مدت ضبط و ثبت می شود .

137 تثبیت حافظه تمرین و تکرار طبقه بندی و مرتب کردن حافظه در جریان تثبیت نقش هیپوکامپ برای انبار کردن اطلاعات هیپوکامپ در میان مهمترین مسیرهای خروجی برای نواحی پاداش و تنبیه سیستم لیمبیک قرار دارد. ضایعات هیپوکامپ موجب فراموشی می شود. درجه فراموشی برای وقایع اخیر بسیار بیشتر از وقایع مربوط به گذشته دور است.

138 خواب

139 خواب خواب نوعي كاهش هوشياري است كه با تحريك کردن فرد، فرد هشیار و بیدار می شود ولی فردی که در کما است،هرچه قدر تحریکش کنیم بیدار نمی شود

140 خواب چه زمانی اتفاق می افتد؟
خواب زمانی اتفاق می افتد که مرکز بیدار نگهدارنده ی مغز خسته شود نام این مرکز تشکیلات مشبک است که در وسط مغز قرار دارد

141 مرکز کنترل بیداری در مغز

142 خواب 2 نوع دارد: 2.خواب با حركات سريع چشم
1.خواب با امواج آهسته= بدون حرکات چشم 2.خواب با حركات سريع چشم

143 ويژگي خواب با امواج آهسته عبارتند از :
ويژگي خواب با امواج آهسته عبارتند از : شروع خواب با امواج آهسته صورت مي گيرد بی نهایت آرام بخش است و خستگي را رفع می کند در این مرحله بندرت در آن كابوس دیده مي شود و اگر خواب ببینیم بیاد نمی آوریم در اين مرحله مقدارفشار خون و سرعت تنفس كم مي شود

144

145 2.خواب با حركات سريع چشم ويژگي اين مرحله عبارتند از :
1- ديدن خواب و رؤيا 2- نامنظم شدن ضربان قلب و تنفس 3- راه رفتن،صحبت كردن - كه در كودكان پسر بیشتر است 4- بيدار كردن فرد در اين مرحله سخت تر است

146

147 طول خواب با امواج آهسته بیش ترین نوع خواب از نوع امواج آهسته است این خواب عمیق و آرام بخش است خواب باحرکات سریع چشم %25 زمان خواب را تشکیل میدهد.

148 عوامل ابتلا به بی خوابی کدام اند؟
یکی از مهم ترین نشانه ها ، بیدار شدن در نیمه های شب و بروز مشکل برای خواب است. چه کسانی ممبتلا می شوند؟ هرکس ممکن است در طول زندگی خود ،با اختلالات خواب مواجه شود و نتواند شب به سادگی بخوابد،اما اینعارضه کوتاه مدت است وپس از مدتی از بین می رود. طبق یک تخمین ،از هر 10 نفر در دنیا 1نفراختلالات خواب به مدت طو لانی مبتلا می شود.

149 بی خوابی و کاهش سلول ها در مغز
دانشمندان درجدید ترین تحقیقات خود نشان دادند که نداشتن خواب کافی ، روند رشد سلول های مغز رامتوقف می کند. کمبود خواب ناحیه ی هپو کامپ مغز را که مسئول شکل دهی به حافظه است را، تحت اثر قرار می دهد. هم چنین کسی که به اندازه ی کافی نمی خوابد نمی تواند به خوبی با دیگران ارتباط بر قرار کند

150 بهترین روش برای خوابیدن
اگر شما هم از بی خوابی رنج میبرید ، سعی کنید هنگام شب به موقع به رختخواب بروید ومثل سایرین صبح از خواب بیدار شوید. البته، اطمینان کامل را بدست آورید که جایی که در آنجا می خوابید گرم و راحت است. دانشمندان در این رابطه می گویند:بهتر است انسان در جای تاریک بخوابد.

151 با گذاشتن الکترود روی سر می توان امواج مغز را ثبت کرد
با گذاشتن الکترود روی سر می توان امواج مغز را ثبت کرد

152

153

154 سیستم عصبی خودمختار مسئولیت کنترل کلیه اعمال احشایی بدن را بر عهده دارد و بطور خودمختار و بدون دخالت کورتکس مغز انجام می گیرد این سیستم به دو بخش عمده تقسیم می شود که عبارتند از؛ سمپاتیک و پاراسمپاتیک اعمال تنظیمی زیر را انجام می دهد: عضله قلب عضلات صاف عروق خونی دستگاه گوارش دستگاه تنفس اسفنگترها

155 سیستم عصبی خودمختار پاراسمپاتیک: استراحت و آرامش مصرف انرژی را کاهش می دهد. فعالیت گوارشی را افزایش می دهد. مواد زائد را از بدن دفع می کند. هموستازی سمپاتیک: گریز و ستیز زمان فعالیت شدید بدنی و فوریتهای بدنی فعال می شود. بدن را در مقابل شرایط غیر هموستاز آماده می کند.

156 سیستم عصبی سمپاتیک رشته های سمپاتیک فقط از ریشه های قدامی اعصاب سینه ای و کمری فوقانی خارج می شوند. سیستم عصبی سمپاتیک در حالات هیجانی و استرس یعنی حالات همراه با واکنش ستیز یا گریز فعال می شود. پاسخ های تحریکی یا مهار ی سمپاتیک بستگی به نوع گیرنده ی بافت دارد. معمولاً گیرنده α سمپاتیکی با انقباض عضله صاف و گیرنده های β با شل شدن عضله همراه هستند. با این حال گیرنده های عضله قلب از نوع β هستند ولی با تحریک سمپاتیکی انقباضات عضلانی قلب افزایش می یابد.

157 سیستم عصبی سمپاتیک سیستم سمپاتیک یک سیستم دو نورونی است، نورون اول از نخاع خارج شده و به عقده سمپاتیکی می رسد این نورون میلین دار بوده و بنام رشته پیش عقده ای معروف است و میانجی عصبی آن استیل کولین است. نورون دوم بدون میلین بوده و از عقده سمپاتیکی خارج شده و به بافت هدف می رود و بنام رشته پس عقده ای خوانده می شود و میانجی عصبی آن اپی نفرین و نوراپی نفرین است.

158 نوروترانسمیتر سمپاتیک
نورونهای پیش گانگلیونی: کولینرژیک ( استیل کولین ) نورونهای پس گانگلیونی: آدرنرژیک ( نوراپینفرین ) مرکز غده فوق کلیه: آدرنرژیک ( نوراپینفرین و اپینفرین )

159 رسپتور سمپاتیک این رسپتورها در ارگانهای هدف سمپاتیکی متمرکز شده اند.
منحصرا نسبت به اپینفرین و نور اپینفرین پاسخ می دهند. این رسپتورها انواع گوناگون دارند که عبارتند از: Alpha 1: دیواره عروق خونی Alpha 2: غشاء پلاکتها Beta 1: قلب و کلیه Beta 2: عروق کرونری، برونشیولها و عضلات صاف دستگاه گوارش و ادراری

160 رسپتور سمپاتیک Alpha 1: تحریکی ( انقباض عضلات صاف عروق خونی، گشاد کردن مردمک چشم ) Alpha 2: پیشبرد انعقاد خون Beta 1: تعداد ضربان و قدرت ضربان قلب را افزایش می دهد. Beta 2: افسردگی، گشادی برونشیولها و عروق کرونری جریان خون را به قلب و ریه افزایش می دهد.

161

162

163

164 سیستم عصبی پاراسمپاتیک
این رشته ها از قطعات جمجمه ای و خاجی خارج می شوند عصب زوج دهم جمجمه ای یا عصب واگ عصب اصلی پاراسمپاتیک جمجمه ای است. گیرنده های استیل کولینی تحریکی یا مهاری هستند فعالیت پاراسمپاتیکی مربوط به تنه و جمجمه است و هیچگونه رشته پاراسمپاتیکی در دستها و پاها وجود ندارد.

165

166 سیستم عصبی پاراسمپاتیک
این سیستم نیز همانند سیستم سمپاتیک یک سیستم دونورونی است ولی رشته های پس عقده ای بسیار کوتاه بوده و غالباً در عضو مربوطه قرار گرفته اند. این اعصاب ( پیش عقده ای و پس عقده ای ) استیل کولین تولید می کنند و بنام کولینرژیک خوانده می شوند .

167 نوروترانسمیتر پاراسمپاتیک
نورونهای پیش گانگلیونی: کولینرژیک ( استیل کولین ) نورونهای پس گانگلیونی:

168 رسپتورهای کولینرژیک در عضلات اسکلتی یافت می شود و در تنظیم حرکات ارادی دخالت دارد. در نورونها پس گانگلیونی سمپاتیکی و پاراسمپاتیکی وجود دارد. در ارگانهای هدف پاراسمپاتیکی یافت می شود.

169 رسپتورهای کولینرژیک Nicotinic:
سلولهای عضله اسکلتی و نورونهای پس گانگلیونی سمپاتیکی و پاراسمپاتیکی یافت می شود. اغلب اوقات تحریکی است. Muscarinic: در ارگانهای هدف پاراسمپاتیکی وجود دارد. تحریکی یا مهاری است.

170

171 دستگاه وستیبولار (دستگاه دهلیزی)
این مجموعه شامل لابیرنت غشایی از گوش داخلی و هسته هایی در مغز میانی است و این مجموعه با همکاری یکدیگر در حفظ تعادل نقش دارند. لابیرنت غشایی شامل حلزون، سه مجرای نیم دایره ای و محفظه های اوتریکول و ساکول است. حلزون نقشی در تعادل ندارد، مجاری نیم دایره ای اوتریکول و ساکول قسمتهای عمده و اصلی تعادل هستند.

172 دستگاه وستیبولار (دستگاه دهلیزی)
رسپتورهای تعادل یا Hair Cell ها بعنوان عوامل اصلی و گیرنده ی تعادل می باشند که بر روی آنها مژه وجود دارد. این مژه ها بر دو نوع هستند مژه های کوتاه یا استروسیل ( 40 تا 60 عدد) و مژه بلند Kino Cilia که تعداد آن یک عدد است. وقتی این مژه ها روی غشاء خم شوند دریچه های زیر آن باز شده و پتانسیل عمل ایجاد می شود. در مجاری نیم دایره ای هم ساختمان مشابهی وجود دارد و حرکت مایع داخل این مجاری باعث خم شدن مژه ها می شود. رسپتورهای تعادل (Hair Cell) در تعادل استاتیک و در حال سکون نقش دارند و مجاری نیم دایره ای در تعادل دینامیک و در حال حرکت دخالت می کنند.

173 مخچه بسیاری از اعمال حرکتی که مخ انجام می دهد، مخچه می تواند ثبت کند و پس از یادگیری انجام دهد. مخچه از نظر ساختمانی به سه قسمت تقسیم می شود: مخچه قدیمی( در برقراری تعادل نقش دارد) کرمینه( در حفظ وضعیت و موقعیت دخالت دارد) نیمکره های مخچه( در ایجاد هماهنگی نقش دارند)

174

175 مخچه مراحل کار مخچه به شکل زیر است: ارسال پیام از قشر مغز به عضله
ارسال پیام دوم به مخچه پیام سوم از عمل انجام شده در عضله به مخچه می رسد مخچه طرح و اجرای را با هم مقاسیه می کند و سپس به مغز منعکس می کند پیام اصلاح شده به مخچه می رود آخرین پیام از مخچه به عضله می رود. در صورت اختلال در عمل مخچه علائمی نظیر: دیس متری، آتاکسی، هیپوتونی، لرزش حین حرکت و نسیتاگموس ممکن است مشاهده شود.

176 هسته های قاعده ای مغز هسته های دم دار پوتامن گلوبوس پالیدوس جسم سیاه
هسته ساب تالاموسی

177 هسته های قاعده ای مغز این هسته ها دو کار عمده انجام می دهند:
طرح ریزی اعمال حرکتی را بر عهده دارند ( در صورتیکه قشر حرکتی مغز دخالت نکند) هماهنگ کننده اعمال حرکتی می باشند. بعبارتی بعد از قشر مغز، هسته های قاعده ای مرکز اصلی طراحی و برنامه ریزی اعمال حرکتی هستند و بیشتر حرکات کلشیه ای و ثابت را بر عهده دارند.

178 ( برخلاف لرزش مخچه ای که ارادی است )
پارکینسون این بیماری از انهدام منتشر قسمتی از جسم سیاه که فیبرهای عصبی ترشح کننده دوپامین به هسته دم دار و پوتامن می فرستد، ناشی می شود. لرزش ناشی از این بیماری لرزش غیر ارادی محسوب می شود. ( برخلاف لرزش مخچه ای که ارادی است ) علایم بیماری عبارتند از: سختی عضلات بدن لرزش غیر ارادی حتی در حال استراحت اشکال در شروع حرکات موسوم به بی حرکتی یا آکینزی

179 هانینگتون یک اختلال ارثی است و بصورت حرکات جهشی مفاصل و حرکات پیچ و تابی شدید تمام بدن ظاهر می شود. تخریب نورونهای ترشح کننده GABA حرکات شدید تخریب نورونهای ترشح کننده استیل کولین جنون

180 راههای حرکتی سیستم حرکتی: از کورتکس حرکتی مغز ( در لوب پیشانی) شروع و به عضله مربوط ختم می شود. نخاع، ساقه مغز و قشر حرکتی مغز در این سیستم همکاری دارند. نخاع از یک ناحیه خاکستری رنگ داخلی به شکل H و یک ناحیه سفید رنگ خارجی تشکیل یافته است. ماده خاکستری دو شاخ قدامی و دو شاخ خلفی دارد. اعصاب حرکتی از شاخ قدامی (شکمی) خارج می شوند و به عضلات مخطط ارادی می روند. حرکات ارادی به نسبت تعداد امواج عصبی صادره از سلولهای شاخ قدامی تنظیم می شوند. از انتهای اعصاب حرکتی استیل کولین ترشح می شود و هر عصب تعدادی از سلولهای عضلانی را تحریک می کند و به این مجموعه واحد حرکتی می گویند.

181

182 قشر حرکتی مغز ( motor cortex)
قشر حرکتی مغز در طراحی، سازماندهی و اجرای اعمال حرکتی نقش اساسی دارد. بخش حرکتی در جلوی شیار مرکزی قرار دارد و مانند قشر حسی پیکری دارای شش لایه نورون می باشد. اندامهای مختلف بدن بر حسب تعداد نورون های موجود در قشر حرکتی سازماندهی می شوند. هر چه رشته های عصبی حرکتی بیشتر باشد جایگاه بیشتری پیدا می کند مانند زبان، چشمها و دستها. مهمترین راه حرکتی که از ناحیه قشر حرکتی شروع می شود راه هرمی Pyramidal Tract می باشد. راه هرمی در 80 درصد نورونها پس از عبور از بصل النخاع تقاطع حاصل می کند و 20 درصد موارد هم در شاخ نخاع تقاطع صورت می گیرد.

183 قشر حرکتی مغز ( motor cortex)
ابتدا طرحهای حرکتی در ناحیه پیش حرکتی ریخته می شود و سپس ناحیه حرکتی اولیه با اندامها و ارگانهای مختلف و مغز برنامه ریزی و هماهنگی لازم را انجام می دهد. بطور خلاصه می توان ارتباط نواحی حسی و حرکتی را بدین ترتیب توصیف کرد که اطلاعات حسی از نواحی مختلف از جمله تالاموس وارد ناحیه حسی اولیه می شوند و پس از ارزیابی به ناحیه حسی- پیکری ثانویه رفته و بعد از تفسیر و تعیین هویت به ناحیه پیش حرکتی ابلاغ می شوند پس از طرح برنامه ریزی پیش حرکتی به ناحیه حرکتی اولیه می روند و از آنجا به نخاع و سپس برای اجرا به عضله ابلاغ می شوند.


Download ppt "بسم الله الرحمن الرحیم دستگاه عصبی."

Similar presentations


Ads by Google